تصور بروز و تجربه استرس كه منجر به آسيب در سلامتي حيواني كه تحت مراقبت كامل مي باشد كمي سخت است . ولي اسبهايي كه داراي روحيات و اخلاق هيجاني هستند معمولاً استرس بر روي آنها مؤثر واقع مي شود كه حيوان پاسخهاي مختلفي به شرايط حاكم مي دهد . تحقيقاتي که بوسيله دکتر مالينوفسكي و همکاران او در كالج كوك و ايستگاه تحقيقات كشاورزي نيوجرسي اداره مي شد اين هدف را داشتند که در يابند: «آيا اسبها قادر به درك تمرينات و مديريت استرس مي باشند و چگونه اين حيوامات با يك چنين شرايط زندگي كنار مي آيند.» 
نكته اساسي تحقيقات مديريت استرس در اسبان ورزشي اين بود كه صاحبان چنين اسبهايي به اين واقف شوند كه بالا بردن كيفيت تكنيكهاي مديريت به اسب اين اجازه را مي دهد كه از تمام قابليت هاي ژنتيكي خود را تحت كنترل آدمي استفاده كند. چنين مطالعاتي داراي نهايت اهميت بوده و بايد توسط صنعت اسب داري كاملاً حمايت شوند . زيرا از نقطه نظر حمايت از حقوق حيوانات ، كشف و آموختن چنين حقايقي ضروري و لازم است. 
استرس را مي توان به معناي يك كلمه كلي تعريف كرد كه شرايط روانشناسي و زيست شناسي حاكم و چگونگي عوامل تهديد كنند ه را بيان مي كند. با توجه به نظريات روانشناسانه استرس يك امربسيار پيچيده مي باشد كه تاكنون كاملاً شناخته نشده است. دانشمندان به اين نكته اذعان مي كنند كه دو نوع عوامل استرس زا وجود دارد. عوامل استرس زاي فيزيكي که شامل: عواملي نظير جراحات ، تغييرات محيطي و فشار واعمال زور مي باشند و عوامل استرس زاي رواني که عموماً شامل شرايطي هستند كه حيوان را عصبي ويا ترسو مي كنند. شك و ترس از افراد بيگانه را مي توان به عنوان دو عامل استرس زاي رواني دسته بندي كرد. 
دكتر مالينويسكي و شاگردانش پاسخهاي رواني اسب ها به استرس تحت شرايط مختلف را با اندازه گيري هورمون هايي كه در شرايط گوناگون استرس افزايش مي يافتند بررسي كردند . سندرم استرس با پاسخ هورمون هاي آندوكريني آغاز 
مي شود. هورمون هاي استرس (كاتكول آمينها و گلوكوكورتيكوئيدها) دقيقاً منجر به تغيير فعاليت دستگاه قلبي و عروقي ، مكانيسم هاي توليد انرژي ، دستگاه گوارش ، ايمني و توليدمثلي مي شوند. 
زماني كه اسبي تحت شرايط استرس است ، اولين بخشي كه از اندوكرين فعال مي شود, سيستم عصبي سمپاتيك مي باشد كه منجر به افزايش ترشح كاتكول آمين هايي نظير اپي نفرين و نور اپي نفرين مي گردد. كاتكول آمين ها مسئول بروز شرايط جنگ و گريز افزايش تعداد ضربان قلب ، فشار خون و تعداد تنفس مي باشند . در طول استرس هاي حاد و يا مزمن، دومين قسمت پاسخ (محور آدرنال هيپوفيز – هيپوتالاموس ) نيز فعال مي شود . در ابتداء فعاليت سمپاتيكي هيپوتالاموس موجب افزايش عوامل افزاينده كورتيكوتروپيك (crf) كه موجب افزايش ميزان فعاليت غده هيپوفيز كه آن نيز باعث افزايش هورمون آدرنوكورتيكوتروپيك (acth)مي گردد. Acth موجب افزايش ترشح گلوكوكورتيكوئيد ها از غدة فوق كليه مي گردد. اولين گلوكوكورتيكوئيدي كه در اسب ترشح مي شود هورمون كورتيزول مي باشد . كوتيزول به حيوان كمك مي كند تا شرايط استرس براي افزايش متابوليسم گلوكز براي ايجاد و مهيا كردن انرژي با قي بماند . كه اين مكانيسم به اسب كمك مي كند تا از شرايط استرس رهايي يابد. 
خلاصه اين كه افزايش كورتيزول در اسب براي مقابله با عوامل استرس زا بسيار حياتي است . به هر حال استرس هاي مزمن و افزايش طولاني مدت كورتيزول موجب بروز شرايط خطر آفريني نظير رفتارهاي تهاجمي ، كاهش رشد و ميزان باروري ، سركوب سيستم ايمني و افزايش ميزان بروز زخمهاي معده ، كوليك و اسهال مي گردند . 
مطالعات قبلي ، اثرات تمرين و ورزش بر روي فعاليت آدرنوكورتيكال در انسان و اسب را بررسي مي كرد كه نتايج متضادي داشت . تمرينات كوتاه مدت با فشار متوسط يا كم موجب افزايش ، كاهش و يا عدم تغيير غلظت كورتيزول پلاسما مي شود.

خيز رو به جلو در کورتيزول پلاسما مرتبط با ورزش به شدت و دوره ي تحرک و همچنين شايستگي فردي وابسته است. 
واضح است كه ميزان استرس هاي رواني كه حيوان با آنها مواجه است مشحص كنندة پاسخ محور هيپوفيز- هيپوتالاموسي مي باشد. در ورزشكاران استرس رواني اضافه شده ناشي از مسابقه يك فاكتور بسيار مهم در پاسخ آدرنال است . به هر حال نقش استرس هاي رواني در اسبان همچنان ناشناخته باقي مانده است. 
غلظت لاكتات پلاسما و تعداد ضربان قلب به عنوان يک شاخص براي ميزان و فشار ورزش و سطح شايستگي در اسب ها پيشنهاد شد. تعداد ضربان قلب و غلظت لاكتات پلاسما مي توانند به عنوان يك شاخص مهم در عملکرد کميتي در نظر گرفته شوند. 
چون اثرات استرس ناشي از مسابقه بر روي اسب هاي ورزشي كاملاً واضح و آشكار است. دكتر مالينوفسكي تحقيقات خود در ده ساله گذشته را بر روي اين مطلب متمركز ساخت . 
در ابتداء مطالعات مالينويسكي و دانشجويان كالج كوك بر رابطه با پاسخ فيزيولوژيك به استرس در اسبان يكساله استاندارد برد انجام گرفت. غلظت لاكتات و كورتيزول سرم قبل و بعد از تمرين در طول 21 هفته تحقيق اندازه گرفته شد . تغييرات قابل توجهي در افزايش كورتيزول بعد از ورزش در طي هفته هاي تمرين و افزايش فشار كاري مشاهده نشد ( اسب ها رفته رفته سريعتر و در فواصل طولاني تمرين داده مي شدند) . ميزان لاكتات و ضربان قلب به همراه افزايش مطالبات متابوليكي افزايش داشت . در هفته 21 ، ميزان لاكتات 70 بار بيشتر از ميزان آنها در بعد از ورزشي در طول هفتة اول بود . اين تحقيقات مقدماتي مشخص كردند كه اسب ها پاسخ فيزيولوژيكي قابل پيش بيني به استرس مي دهند و عوامل روانشناسانه مسئول افزايش ميزان كورتيزول پلاسماي بعد از تمرين هستند. 
براي اندازه گيري اثرات استرس بر روي سيستم ايمني ، تحقيقات اوليه انجام گرفته توسط مالينويسكي و كالج ، سلولهاي ميانجي ايمني را ارزيابي كردند. در حضور يك مادة خارجي ، سيستم ايمني با دو روش پاسخ مي دهد . اول اينكه سلول هاي ميانجي ايمني ، شامل سلولهاي خوني (لمفوسيت هايt) جسم خارجي را تشخيص داده و به آن حمله مي كنند. دوم ، پاسخ همورال (خوني) كه شامل توليد و ترشح ،نتي بادي b لمفوسيت ها كه هر يك براي اجسام خارجي اختصاصي است. 
اندازه گيري سلول هاي ميانجي ايمني در اسبان با استفاده از آزمايش تكثير لمفوسيت انجام مي گيرد. اين آزمايش اندازه گيري واكنش لمفوسيتي ، هنگام تحريك به علت حضور يك جسم خارجي انجام مي گيرد . (ميتوژن) تكثير لمفوسيتي (رشد) هنگام قرارگيري و مواجهه حيوان با شرايط استرس, سركوب مي گردد . اين آزمايش به دانشمندان اجازه بررسي و ارزيابي سيستم ايمني اسبان (قدرت پاسخگويي و مقابله با عفونت) در مواجه با يك استرس را مي دهد. 
اين مطلب به خوبي جا افتاده كه يك ورزش كلي و غير اصولي موجب نقص در سيستم ايمني مي گردد. در طول ورزش جمعيت سلول هاي خوني به سمتي تغيير مي كنند كه در طول زمان استرس ، ميزان كلي سلول هاي سفيد و نوتروفيل زياد شده و لمفوسيت و جمعيت ساير گرانولوسيت ها كاهش مي يابد . اين تغيييرات عموماً همراه با افزايش كورتيزول پلاسما است . 
پاسخ سلول هاي ميانجي ايمني تحت تاثير فعاليت ها, توسط محققين زيادي اثبات شده است . در انسان كاهش تكثير ميتوژن در لمفوسيت هاي مجزا بعد از يك ورزش طولاني را نمايش مي دهد . اين كاهش در عملكرد سيستم ايمني با ميزان افزايش كورتيزول در ارتباط كامل است ...