چند ماه قبل دختری به عقد پسر جوانی درآمد تا پس از فراهم شدن مقدمات عروسی، جشن ازدواجشان برگزار شود اما هنوز مدت زیادی از دوران نامزدی این دختر نگذشته بود که او متوجه شد همسرش اعتیاد شدیدی به موادمخدر دارد به طوری که کارتن خواب شده است. این دختر با مشاهده وضعیت همسر آینده اش تصمیم به طلاق گرفت و بدین ترتیب پرونده ای در محاکم قضایی تشکیل شد.
 
هنوز دادگاه حکم طلاق را صادر نکرده بود که دختر جوان با ابراز محبت یکی از بستگانش مواجه شد و تصمیم گرفت زندگی جدید خود را با «م» آغاز کند. تا این که مدتی بعد موفق شد از جوان کارتن خواب طلاق بگیرد. پدر ۶۰ساله این دختر نیز که در جریان علاقه یکی از بستگان به دخترش قرار گرفته بود با وساطت افراد دیگر فامیل با ازدواج دخترش با «م» موافقت کرد و بدین ترتیب دختر جوان به عقد پسر مورد علاقه اش درآمد. آن ها قرار گذاشتند تا پس از گذشت چند روز از عقد غیررسمی و آماده شدن شرایط، به طور رسمی اقدام به ثبت رسمی ازدواج بکنند اما پس از سپری شدن مهلت مقرر، «م» به تعهد خود عمل نکرد و از ثبت رسمی ازدواج خودداری کرد. دختر جوان که دیگر مستاصل شده بود دست به دامن قانون شد و شکایتی را علیه «م» در دستگاه قضایی مشهد مطرح کرد. قرار بود دادگاه به پرونده شکایت این دختر از پسر مورد علاقه اش در آخرین روزهای آبان ماه رسیدگی کند.
 
هنوز یک روز به تاریخ برگزاری دادگاه باقی مانده بود که دختر جوان چاقویی را برداشت و به پدرش گفت: می خواهم «م» را به قتل برسانم! پدر که عصبانیت دخترش را دید دقایقی را با او به گفت وگو پرداخت و گفت: تو شکایت کرده ای پس بگذار قانون به خواسته ات رسیدگی کند! سخنان پدر موجب شد تا دختر عصبانی، خانه را به مقصد نامعلومی ترک کند. پدر با اطلاع دادن موضوع به دختر دیگرش، از آنان خواست تا برای یافتن دختر جوان اقدام کنند در نهایت با تلاش اعضای خانواده، دختر در حالی به منزل پدرش بازگشت که مادرش نیز در بیمارستان به سر می برد.اما این دختر همچنان بر قتل نامزدش اصرار می ورزید و پدر سعی می کرد او را آرام کند در همین حال ناگهان دختر جوان چند عدد قرص و مقداری پودر که داخل پوسته گردو قرار داشت را از داخل کیفش بیرون آورد و آن ها را در دهانش ریخت و گفت: دیگر خسته شده ام، خودم را می کشم! این ها هم مرگ موش بود!! این جملات مرد ۶۰ساله را تکان داد او دختر دیگرش را صدا کرد و بدین ترتیب اعضای خانواده برای نجات او از مرگ تلاش کردند آنها با استفاده از داروهای خانگی موفق شدند دختر جوان را از مرگ نجات دهند وقتی او بهبودی خود را به دست آورد چند ساعت بیشتر به برگزاری جلسه دادگاه نمانده بود.پدر گفت: حالا که حالت بهتر شده، لباس هایت را بپوش تا به جلسه دادگاه برسیم. ولی دختر مذکور باز هم بر خواسته اش مبنی بر قتل «م» اصرار کرد. پدر که دیگر از سماجت های دخترش خسته شده بود ناگهان خنجری را برداشت و چند ضربه عمیق و کشنده بر پیکر دخترش وارد آورد. او سپس خنجر را در قلب دخترش فرو برد و آن  را رها کرد. دختر جوان درحالی که خون از نقاط مختلف بدنش می ریخت به دیوار تکیه داد و در همان حال جان سپرد. مرد ۶۰ساله پس از ارتکاب جنایت، با رئیس پاسگاه محل تماس گرفت و از قتل دخترش سخن گفت.
 
رئیس پاسگاه با شنیدن این اظهارات، بلافاصله به همراه گروهی از ماموران انتظامی، راهی منزل این مرد در یکی از روستاهای اطراف شمال مشهد شد. ماموران با دیدن خنجری بر قلب دختر جوان، صحنه جنایت را حفظ کردند و مراتب را به قاضی علی موحدی راد (قاضی ویژه قتل عمد) اطلاع دادند. عقربه های ساعت ۱۱ظهر را نشان می داد که مقام قضایی به همراه کارآگاهان پلیس جنایی و گروه بررسی صحنه جرم عازم روستای مذکور شد.پدر در کنار جسد دخترش ایستاده بود و با صراحت به سوالات مقام قضایی پاسخ می داد. او ضمن شرح این ماجرا اضافه کرد: مقصر اصلی دخترم بود دیگر از دست کارهای او خسته شده بودم. دیگر تاب تحمل کارهای او را نداشتم به همین خاطر هم او را با خنجری که داشتم به قتل رساندم.
 
این گزارش حاکی است: در پی اعترافات صریح متهم، «قاضی موحدی راد» دستور بازداشت وی را صادر کرد و جسد دختر جوان نیز به پزشکی قانونی حمل شد.