منحصر به فرد ما به پایان می رسد.حیوانات و عزاداری


شاهد مرگ دیگران بودن ضربه سنگینی بر سیستم عصبی ما ایجاد می کند و ماتم، گریه، بی اشتهایی، خوابیدن زیاد، دوری از اجتماع، خلوت گزیدن و بسیاری دیگر از واکنشها برای ترمیم شوکی است که از دست دادن یکی از عزیزان در ما ایجاد می کند.


خانم مورل با این سئوال اساسی بحثش را ادامه می دهد که چرا این باور همگانی وجود دارد که حیوانات مرگ و عزاداری را درک نمی کنند آن هم در صورتی که همه موجودات زنده در یک اکوسیستم عمومی به نام زمین در یک مسیر مشابه و طولانی، صاحب اعضای بدن، شیوه تنفس، ابراز احساس، دفاع از خود و خانواده و مرکز تصمیم گیری کمابیش مشابه گشته ایم.


به همین مناسبت خانم مورل به چند تحقیق علمی اشاره می کند که شوک عاطفی بعضی از حیوانات از دیدن مرگ همنوعان را تشریح کرده اند. نمونه هایی که شاید به درستی مترادف مفهوم « مرگ» به شکلی که ما می شناسیم نباشد ولی بسیاری از رفتارها و فرایند روانی عزاداری و ماتم را به نمایش گذاشته اند.


نمونه هایی که در کتاب نویسنده مردم شناس Barbara J. King « حیوانات چگونه عزاداری می کنند» معرفی می شود دلائل مستندی ارائه می دهد که نشان می دهد عزاداری و ماتم ( غذا نخوردن، ساکت و گوشه گیر بودن، خوابیدن بیش از معمول و …) عکس العمل های مشابهی است که بدن موجودِ عزادار که ضربه عصبی خورده است را به تقلیل روابط معمولی سوق می دهد تا فرصت ترمیم عصب های صدمه دیده برایش فراهم گردد.

دورانِ عزا و ماتم، حیوانات را ضعیف تر می کند و اگر عزاداری خطرناکتر از حد معمول بود بدون شک توسط « انتخاب طبیعی» و چرخهِ تنازع بقا حذف می شد و جایی در زندگی یکی از تکامل یافته ترین موجودات یعنی انسانها نداشت. بنابر این منطقی است که عزاداری را و بالطبع پذیرش مفهومِ مرگ را به دلائل مختلف روانی و زیست شناسانه، مفید و حتی ضروری دانست.


نویسنده مقاله در مسیر روال منطقی که برای نوشته اش تنظیم کرده است می خواهد این شک و شبهه را دامن بزند که بر خلاف برداشت عمومی، بشر اشرف مخلوقات و تافته جدا بافته نیست. او به صراحت می گوید اکثر پستانداران، عصب ها، هورمونها، واکنشها، ترس ها، لذت ها و نگرانی های کمابیش یکسان با ما انسانها دارند و بسیاری از حیوانات مرگ و پایان زندگی را می فهمند.حیوانات و عزاداری


درک مرگ برای فیلی که پیر شده است و نمی تواند به همراه گروه هم قدم باشد یا میمونی که به خاطر کهولت، بالا رفتن از درخت و حتی تهیه غذا و فرار از دشمنان طبیعی سخت تر می گردد می تواند پیشزمینه های اولیه مرگ را قابل درک سازد.

اگر برگردیم به ادعای اولی نویسنده مقاله، درک انسانها و ترس انسانها از مرگ، از عاملین اصلی برپایی فرهنگ و تمدن ( داستان های اولیه، انواع شعائر، اخلاقیات، قوانین، مذاهب، هنر، اختراعات و اکتشافات) نیز می باشد. فرهنگ و تمدنی که بشر تاکنون فکر می کرده است بدون همیاری سایر حیوانات صورت گرفته است.

خانم Virginia Morell تلاش کرده است نشان دهد پذیرش شعورِ عزاداری برای حیوانات مغایرتی با قابلیت های پیچیده ما انسانها ندارد. فرخنده دانستن عظمت انسان، مغایرتی با مرتبه وجودی سایر حیوانات روی زمین ندارد. نزدیک بودن و نسبت بیولوژیک ما نه تنها از قابلیت بشر نمی کاهد بلکه شاید به این معرفت می رسیم که همه ما بخشی از خانواده بزرگ حیات هستیم.